هفتم آوریل ۱۹۲۸

از لای نرده و لابلای گل‌های پیچاپیچ می‌توانستم زدن آنها را ببینم، داشتند به طرف جایی که پرچم قرار داشت می‌آمدند و من از کنار نرده راه می‌رفتم. لاستر۱ کنار درخت گل توی علف‌ها را می‌گشت. آنها پرچم را بیرون آوردند و داشتند می‌زدند. بعد پرچم را زیر سرجایش گذاشتند و به طرف میز رفتند و او زد و آن یکی زد. بعد دنبالش را گرفتند و من از کنار نرده راه رفتم. لاستر از کنار درخت گل آمد و ما به کنار نرده رفتیم و آنها ایستادند و ما ایستادیم و من از لای نرده نگاه کردم، و لاستر میان علف‌ها را می‌گشت.
«بگیر، توپ‌جمع‌کن۲» زد. آنها از چمنزار گذشتند و رفتند. من به نرده چسبیدم و رفتنشان را تماشا کردم.
لاستر گفت: «حالا نیگاش کن. خجالت نمی‌کشی، سی و سه سالته. بعد از اینکه من این‌همه را تا شهر رفتم که اون کیکو برات بخرم باز

___________________________

۱. Luster
۲. Caddie، این لغت که آن را توپ‌جمع‌کن ترجمه کرده‌ایم به معنی کسی است که در بازی گلف توپ‌ها را جمع می‌کند و از لحاظ تلفظ مانند Caddy است که در کتاب اسم دختر است و نویسنده از آوردن لفظ Caddie در اینجا قصد خاصی داشته است که در طی خواندن کتاب برای خواننده روشن خواهد شد. م.


خشم و هیاهو
نویسنده: ویلیام فاکنر
مترجم: بهمن شعله‌ور
ناشر: مؤسسه انتشارات نگاه
نوبت چاپ: چهارم، ۱۳۹۲

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روستای ارا carbon دانلود فیلم دوبله Oracle Database Administrator علی فکاری Chris سایت تفریحی و سرگرمی نیو مطلب Scott Steve سئو کاران تهران سئو